ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۶۷-قسمت من

تلفن ۵ بار زنگ زد و من دل دل می کردم که قطع کنم . گوشی برداشت .

- سلام چطوری؟

ابوذر-مرسی تو خوبی؟

- ای بد نیستیم چه خبر؟ چی کارها می کنی؟

ابوذر-هیچ صبح تا شب دعا می کنیم به جون شما شب تا صبح تکرارش رو پخش می کنیم !!

- اِاِاِاِاِ ..... خوب جونم؟

ابوذر- هیچی راستش می خواستم یه چیزی بهت بگم مطمئمآ خودت می دونی و البته چه عرض کنم همه می دونند و این مسئله واقعآ م خسته کرده . می دونی .... چطور بگم .......راستش یه  علاقه ای نسبت به تو ، تو من وجود داره که روز به روز هم بیشتر می شه و احساس وابستگی عاطفی نسبت بهت دارم خودت این خوب می دونی

-آره منم یه چیزهایی حدس زده بودم

ابوذر- حالا بهتر نیست به جای قیافه گرفتن برای همدیگه مثل دو تا آدم بزرگ در خد سن و سالمون عمل کنیم و بشینیم با هم حرف بزنیم من خیلی دوست دارم این رابطه یه شکل جدی تری به خودش بگیره البته بعد از ۸ ماه .......!

- ......... می دونی ابوذر جون من برای خودم کسی رو دارم

ابوذر-........

ابوذر -........

ابوذر -........ خوب پس ، همه ی عمر دیر رسیدیم

- آره دیر رسیدی باید همون موقع که احساس کردی چیزی رو دوست داری بری سراغش

ابوذر - باشه ، تو اکران که می بینمت؟

-آره ... ببین من اصلآ از اون آدمهایی نیستم که رابطه ام رو قطع کنم از این حرفها ... نه هم رو می بینیم

ابوذر - باشه پس فعلآ خداحافظ

- می بینمت، خداحافظ .

پی نوشت اوّل: قسمت ما هم این بود دختر جون

پی نوشت دوم:من از خودم خجالت می کشم

پی نوشت سوم: ابوذر خیلی غمگینه ...... خیلی!

نظرات 11 + ارسال نظر
ملودی عشق سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ب.ظ http://just-melody.blogsky.com/

می فهمم چی می گی

همیشه همینه

اصا رسم دنیا همینه

که همیشه دیر برسی

همیشه دیر

ملودی عشق سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 ب.ظ http://just-melody.blogsky.com/

سلام

راستش اولش که اومدم

می خواستم ازت بژرسم چرا « ذهن بیمار »

اما بعد این که بیوگرافی تو خوندم

خصوصا علاقه مندی ها

کاملا فهمیدم

ولی در رابطه با این که گفتی جزو بچه هایی

پست « بزرگ » را تو بلاگم حتما بخون

و بگو نظرت چیه

فک کنم این درست تر باشه

سارا خانم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:16 ق.ظ

راستش نمیدونم چی بگم
ناراحت نباش
حتمی کسی رو که میخوای پیدا میکنی
مطمئن باش

سینا چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:16 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

همیشه قاطع بودن هنره
چه تو برقراری رابطه - چه تو ادامه‌اش-چه تو قطعش

بادام تلخ شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ http://white-black.blogsky.com/

سلام
یه کمی تو این شرایط نوشتن سخته!
آدم تر جیح میده ساکت باشه!
ولی من یه چیزی میگم که شاید کمی خشک باشه ولی حقیقت داره!
از امروز ممکنه یک ماه شبانه روز گریه کنی بعدش هم مدتی سختی بکشی ولی بالا خره ه روز همه چیز عادی میشه!
در حالی که با اون روش قبلی هیچ وقت به آرامش نمیرسیدی و همیشه پا در هوا بودی...

سینا چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:17 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir/

کم مینویسی

فرناز شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:44 ب.ظ http://farnaz1983.blogfa.com

ابوذر عزیز تسلیت می گم . به قول شاعر هر گه دل به عشق دهی خوش دمی بود .
از اشتباهاتت تجربه کسب کن

سینا سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:54 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir/

عاشقی
میدونم

سلام همسایه های2 سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:42 ب.ظ http://rezatehranii.blogfa.com

سلام.آپم.سر بزن و نظر یادت نره دوست من

بادام تلخ دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ق.ظ http://white-black.blogsky.com/

سلام عزیز
این قرارمون نبود ها!!!!
به همین سادگی قافیه رو باختی؟
یعنی اینجا رو هم فقط به عشق اون مینوشتی؟
اون که رفت ما چی ما هم رفتیم؟
کوشی پس

ذهن پوچ شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:23 ق.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

عجیب است اشتیاقم به بعضی از لذت ها ، بخشی از رنج من است...
جبران خلیل جبران
داداشه من اگه اجازه بدی می خوام خوانندت بشم...
منظورم این بود که اگه باشی زود زود بخونمت....
با نهایت احترام
ذهن پوچ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد