ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۲.زارع شیکاگو

 

تصمیم داشتم درباره ی آینده بنویسم اما بهتر دیدم که به آینده موکول کنم !!

یکی از دوستان جوینده ی کار ( در حال حاضر بیشتر دوستان جوینده ی کارند . کسانی که سر و سامان گرفته اند را با ما چه کار؟) بر حسب اتفاق در یکی از روزنامه ها آگهی استخدام یک نشریه ی تخصصی کشاورزی را دیده بود . با ناامیدی تماس گرفت و قرار مصاحبه ی حظوری دادند . از طولانی کردن داستان بدم می آید در انتها دوستم دعوت به همکاری شد در حالی که مدرک تحصیلی کاملآ غیر مرتبط با کشاورزی را داشت و البته بعد از آن کاشف به عمل آمد که کلآ در این نشریه ی وزین و قدیمی تنها دو نفر بالای دیپلم هستند که یکی روانشناسی و دیگری ارتباطات خوانده . جالبتر اینکه این دو نفر بازاریاب تبلیغات بودند نه جزو هیات تحریریه . یاد نمایشنامه ی زارع شیکاگو افتادم . خداوند رحمت کند ان مرحوم مغفور خلد آشیان جنت مکان فردوس ماواء جناب حاج آقا مارک تواین رحمة الله الیه را با آن نوشته ی گهربار.

گاهی تعجب می کنم با این وضعیت آشفته که البته فکر نکنم در هیچ جای دنیا حتی پس از اتفاقاتی مثل سیل و زلزله و گردباد هم وجود داشته باشد چطور ما زنده ایم . البته شاید باید نظر عموی محترم را در این زمینه قبول کرد که " چیزی که غیر ایرانیها را می کشد بر ایرانیان کارگر نیست " و گرنه فکر نمی کنم با این وضعیتی که در کشور عزیزمان داریم که سگ صاحبش را که هیچ خودش را هم دیگر نمی شناسد کسی زنده می ماند . اما ما زنده ایم و در این زنده بودن رازی است پیچیده تر از راز رونگو رونگوهای جزایر پولینزی . شاید به خاطر همین غیر قابل فهم بودن است که دانشمندان کشف راز در آن جزایر را بر تحقیق در کشور گل و بلبل ما ترجیح می دهند .

جالب تر آن که این وضعیت برای ما کاملآ طبیعی و معمولی جلوه می کند !! برای یک نفر در اینجا زندگی می کند بسیار عادی است که کارمند اداره ی که به آن مراجعه کرده حوصله نداشته باشد و یا قابل فهم است رییسی که با زنش دعوا کرده زیردست را اخراج کند . شیر هر روز در ساعتی توضیع شود یا اینکه هر روز جایی از خیابان را بکنند .

 کندن خیابانها که خود مقوله ای جداگانه  و واقعآ منحصر به فرد . در این زمینه تمامی ارگنها و سازمانها پیش قدمند و نوعی تعارض همیشگی بین آنها وجود دارد مثلآ دربی بین شرکت آب و فاضلاب با مخابرات . فکر کنم این درگیری از نبردهای رزهای سفید و رزهای قرمز بر سر سلطنت انگلستان طولانی تر و خونبارتر بوده است . زمانی نیست که این دو شرکت در حال کندن جایی نباشند در حالی که رقیب با نگاهی کینه توزانه منتظر می ماند تا کار به اتمام برسد و روکش آسفالت قرار گیرد تا بلافاصله گروه دیگر اقدام کند .

می دانم خواهید گفت که این ماجراها تنها به درد نوشتن در روزنامه های فوق محافضه کار می خورد که تنها محدوده ای که می تواننند انتقاد کنند همین چاله چوله هاست . من هم قبول دارم و گرنه روزنامه ای مثل اطلاعات یا خراسان سالها پیش بسته شده بودند . تنها خواست من از گفتن این موضوع مشتی از خروار بود . و گرنه در محدوده ی سیاسی که با یک کمدی متناوب مواجه هستیم .

البته در بین این همه اغتشاش اتفاقات جالبی هم می افتد مثلآ کشف روش درمان یا داروی فلان بیماری !! یا اگر توجه کرده باشید نوعی مدل هماهنگ اجتماعی که در هیچ کجای دنیا نمی توان یافت . به عنوان مثال با افزایش بنزین نرخ کرایه تاکسی بالا می رود . همه ی راننده ها به یک اندازه و تمام مسافرین هم بدون تعجب مبلغ را می پردازند . در حالی که همین کار در کشور دیگری باید با ایجاد شورا و گروهی کاری برای هماهنگی و با کمک رسانه های گروهی انجام شود .

اگر به دور از شووینیسم و تعلقات ملی به موضوع نگاه کنیم باید بگویم تنها دلیل تفاوت ، تاریخ است . تاریخ به ایرانیان اموخته که هیچ چشم امیدی به دولت نداشته باشند و خود کارها را پیش ببرند . در طول تاریخ اموخته اند که چطور می شود زنده ماند . به همین خاطر حکومت در ایران یکی از ساده ترین کارهاست . تنها چیزی که مردم از حکومت می خواهند اینست که به انها کاری نداشته باشند همین .  

1. حماقت


همیشه می شود درباره ی اینکه چرا می نویسند سخن گفت . به هر حال هر کس دلیلی برای خودش دارد دلیل من هم ... این هم اضافه می ش
ود به کارهای مثلآ با دلیل دنیا که البته دلیل آن تنها در محدوده ی شخصی صاحب فعل که خود بنده باشم بسیار محکم و جدی است که صد البته توضیح ان کمی سخت است و جزو اموری است که نخبگان درباره ی آن گفته اند که خارج از فهم عموم است معنی این عبارت اینست که متاسفانه ما هم از توضیح و درک آن عاجزیم و گرنه لااقل دو جین مقاله و سه چهار کنفرانس در بررسی ابعاد آن بر پا می داشتیم . و این عامه ی فوق الذکر هم از این موهبت چندان بی بهره نیستند هر چند نه به اندازه ی روشنفکران چون اصولآ عوام الناس کمتر کار غیر قابل توضیح و دور از ذهن انجام می دهند . و گرنه در این دنیا سنگ بر سنگ بند نمی شد . اما به هر حال آنها هم گه گاهی به این عرصه ی مرموز پا می گذارند و البته نسخه ای ساده تر به اجرا می گذارند مبنی بر اینکه به راحتی می گویند هیچ بی هیچ دلیلی این کار صورت گرفت.
البته بی دلیل که نمی شود به هر حال هر کسی برای هر کاری که می کند دلیلی دارد حالا این کار هر چقدر هم احمقانه باشد
! اما این احمقانه بودن باعث بغرنج تر شدن موضوع می شود چون فهمیدن حدود حماقت خود هنری است که در طول تاریخ بر عده ای قلیل رخ نموده آن هم به صورتی کاملآ محدود .
 در طول تاریخ هیچوقت منبع موثقی برای سنجش میزان حماقت امور وجود نداشته هر چند عده ای کثیر از علما و اکابر سعی کرده اند که معیاری بیابند . مثلآ دین ، دین را مقیاسی ماورالطبیعه برای حماقت سنجی می دانند هرچند انواع دینها چنان خود درگیر کلمات و دستورات و اعمال توضیح ناپذیر و مشکوک قرار دارند
. مثلآ خودآزاری که در انواع دینها مورد ستایش قرار گرفته . گرسنگی کشیدنها پای پیاده طی الارض کردنها صومعه ها و دارالزهدها . یا هزاران ورد و طلسمی که به خورد مردم می دهد که مثلآ این دعا باعث زیبا شدن صورت زن نزد شوهر در هنگام جماع یا افزایش شیر گاو می شود . باید قبول کرد که  اگر نگوییم در صف اوّل اتهام به بی اساسی و حماقت قرار دارند امّا جزو متهمین درجه اول هستند .   
بعضی دیگر خرد جمعی را حجّت می دانند .
برای قبول این نظر باید چشم بر تمام اشتباهات جمعی بشریت بست . همین خرد جمعی گالیله را محاکمه کرد و همین خرد برونو را سوزاند . و اگر تلویزیون می بینید حتمآ با حماقتهای جدیدتر خرد جمعی آشنایی دارید. مردمی که برای تغییر رنگ کیوسکهای تلفن از زرد به نارنجی جلوی ساختمان تله کام پلاکارد بدست راه می روند یا کسانی که برای افزایش فصل شکار روباه امضا جمع می کنند و یا کشوری که دست به کار انقراض موجودی می شود تنها به دلیل آنکه مردمش نمی توانند از خوردن گوشت آن چشم پوشی کنند . هر چند خود تماشای تلویزیون هم نوعی حماقت جمعی است . عده ای وقت خود را می گذارند تا ناراحت شوند . تا استرس و ترس برداشت کنند. ساعات خود را با چیزهایی پر کنند که هیچ تاثیری بر آنها نمی گذارد جز از بین بردن وقت و آموزش اینکه چطور می توان ده فرمان آن چوپان نیک سیرت را به طرفةالعینی زیر پا گذاشت.  

از آنجا که تمام امور این دنیا نسبی است عده ای از علما و فضلا عقل فردی را ملاک می گیرند . اگر بر نظر آن دسته از فلاسفه باشیم که عقل را در مقام فعل شناسا قرار می دهند این نظر کاملا صحیح است . هر چند که خود این عقل فردی نظرات و اعمالی که در گذشته برای آن درست و عاقلانه بوده را رد و آن را احمقانه می داند پس تنها در بازه ای کوتاه از زمان می توان آن را معیار دانست . کاری که امروز بر صلاح خود می دانیم را فردا رد می کنیم . صحبتی را که دیروز کرده ایم را پس فردا نفی می کنیم . و اصولآ هیچ قاعده ای حتی کوتاه مدت در زندگی نداریم . احتمالآ اگر دیگر موجودات این کره توانایی داشتند هیچگاه حضور چنین موجود دم دمی مزاجی را بر زمین تحمل نمی کردند .

عده های دیگری هم هستند که نظرات دیگری دارند . و چون نظر دادن چون اکسیژن برای بشر لازم است آنها هم نظر میدهند اما من در اینجا خود را ملزم به بررسی نظرات همه نمی دانم چون عمری چون نوح و صبری چون ایوب می خواهد تا بتوان گوشه ای کوچک از این نظرات را بیان کرد .

و نتیجه اینکه آیا من انگیزه ای احمقانه ای در نوشتن دارم یا خیر تا زمان حل اختلاف بین نظریه پردازان معلوم نخواهد شد و بهتر است پرونده ی آن را فعلآ مختومه اعلام کنیم . شاید در آینده دوباره آن را بازگشایی کنیم .

و این آینده کلمه ای است بسیار مفید ...