ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۵۶.Reproduction

من هیچوقت علّت بچه دار شدن خیلی از آدمها را نفهمیدم . به غیر از انسان باقی جانداران روی زمین از روی غریزه ی ادامه ی بقا به این عمل دست می زنند . اون هم در زمانهای خاص و فصلهای جفت گیری . فقط در انسان عمل آمیزش در تمام طول سال ، در تمام ساعات شبانه روز، در هر مکان ممکن صورت می گیرد. که البته سکس و انواع و عملکرد اون مورد نظر من نیست و بایداون رو هم به عنوان یکی از لذایذ  به حساب آورد . بحث بر سر بچه دار شدن است اون هم به این گستردگی که جهان را به اغاز یک فاجعه ی جهانی کشانده . در جانداران دیگر وجود دشمنان طبیعی باعث کنترل رشد جمعیت و نوعی به گزینی است یعنی هر حیوانی که سریعتر قوی تر و باهوش تر باشد شانس زنده بودن دارد و دیگران کشته می شوند در نتیجه ژن معیوب هم از بین می رود و به همین ترتیب این به گزینی ژنتیکی ادامه پیدا می کند . امّا انسان به کمک تکنولوژی در این روند خلل ایجاد کرده و به همین خاطر ما شاهد بیماریهای موروثی و ژنتیکی زیادی هستیم . علم انسان به قدری پیشرفت کرده که بتواند برخی از ناهنجاریهای ژنتیکی رو مشخص کنه . پس چرا خیلی از آدمها با دانستن این موضوع که احتمال بروز ناهنجاری ژنتیک در بچه اونها هست یاز هم بچه دار می شوند؟ یه عده درباره ی حس پدر یا مادر بودن صحبت می کنند . کسی که تا بحال حسی رو نداشته چطور ممکنه دلتنگش بشه ؟ من تا به حال مزه ی سوشی رو نچشیدم پس چطور ممکنه بگم هوس سوشی کردم؟ یا یک عده از شرافت این عمل دم می زنند. پدر و مادر من در یک شب پاییزی که اجتمالآ بارون هم میومده با هم سکس لذت بحشی داشتند . خوب این کار چه شرافتی داره . حتمآ مسئول شرافت بخشی به لدت طلبی اونها بنده هستم که با به دنیا اومدن خودم سکس اونها رو توجیه کنم ؟( هر چند به نظر این حقیر در سکس شرافتی است که در شهادت نیست! امّا بچه پس انداختن....!؟) . تولید مثل، یعنی چسیزی شبیه چیز دیگری ایجاد کنیم . یعنی یک مشابه ای برای یک متشابه به بسازیم . یکی نیست بپرسه آفا‌ی محترم خانم عزیز شما خودتون چی هستید که می خواهید مثل خودتون رو درست کنید؟ همین که خودتون رو دنیا به زور تحمل کرده کافیه چرا یکی دیگه رو بدبخت می کنید و وارد این دنیای پر از کثافت می کنید؟

پ.ن. : پیام بهداشتی ۱: استفده از کاندوم نه تنها جلوی تولید مثل ! را می گیرد بلکه در جلوگیری از بیماریهای مقاربتی نیز بسیار موثر است . بسیاری از افراد بدون داشتن اطلاع ناقل بیماریند.

          پیام بهداشتی ۲:در هنگام اجرای جبوگیری اورژانش ( چهار قرص ال‌دی یا دو قرص اچ‌دی هر ۸ ساعت) نوشیدن مایعات باعث کاهش کراتین در خون و جلوگیری از آسیب رساندن به کلیه هاست .

۵۵.شیرکاکایو روی برف

شاید خیلی متفاوت از اون بود که فکر می کردم . دوستی قدیمی رو بعد از این همه مدت ببینی . اینهمه مدّت؟ چیزی حدود یک سال. در مقایسه با چیزهای دیگه شاید زیاد هم طولانی بنظر نیاد ولی به نظرم خیلی دور میاد.احساس عجیبی بود . یه جور آرامش خاص . یه جور آرامش غمناک مثل زمانی که نشستی و با نگاه کردن به عکسهای عهد بوق نشخوار خاطرات می کنی . قبل از اینکه با هم روبه رو بشیم هزار تا فکر کردم که وقتی دیدمش چی کار بکنم ؟ چی بگم؟ تو انتهای قلبم  دلم می خواست محکم بغلش کنم و ببوسمش و بعد از اون.... شاید شرمساری یک اتفاق مربوط به همون دوران قدیم و یک توضیح که به صورت احمقانه ای فکر می کردم بهش بدهکارم . امّا وقتی دیدمش اوّل حتی باهاش دست هم ندادم چه برسه به بوسه و کنار! . خودش بود برخلاف اون چیزی که می گفت هیچ فرقی نکرده بود البته به غیر از موها و ابروهاش . البته تکیه کلامهاش هم عوض شده بود دیگه بهم نمی گفت ̎گاچا̎! ایندفعه صدام می زد ̎توله̎!!! . وقتی خواستم اون توصیح احمقانه رو شروع کنم دیدم اینقدر ماجرا کهنه و قدیمیه که دوتایی می تونیم با یادآوریش مدتها بخندیم ، پس هیچی نگفتم . بیشتر دوست داشتم حرف بزنه از خودش بگه از اینکه تو این مدت چه کارها که نکرده و با چه کسایی آشنا شده . همه چیز چقدر شبیه و چفدر آشنا بود . ولی بزرگترین چیزی که دوباره برام تداعی شد . حضورش بود که هنوز هم ملایم و نرم بود . مثل شیر کاکائو ی داغ تو زمستون . ملایم ، گرم و صمیمی . این رو هیچوقت بهش نگفتم و فکر هم نکنم بهش بگم . می ترسم مثل ماجرای اون گربه بشه که بهش گفتن گه‌ت دواست روش خاک ریخت!!! .با هم خیلی راه رفتیم و خیلی حرف زدیم هر چند برای پرکردن خلا این مدت اصلآ کافی نبود و هزاران حرف نگفته باقی موند برای یه زمانی در آینده ی نامعلوم . چون طبق عادتش گفت که این آخرین باری که من رو می بینه و ... . و طبق معمول همون قدیمها من بهش لبخند زدم و اون ازم خواست که دیگه باهاش تماس نگیرم و ... . می دونم که اونم می دونی که می دونم که خودش هم نه به این حرفش باور داره نه دوست داره که من انجامش بدم . ما ادمهای دانایی بودیم به همین خاطر نتونستیم خیلی زیاد هم رو تحمل کنیم. امّا با این حال به امید دیدار دوباره و خیلی زود . خیلی خیلی زود.

۵۴.مارادونا هم می داند شماره ی ۱۰ در انتها بازنده است!

حکم صدام هم اعلام شد . مرگ !! . پایان دیکتاتوری دیگر هم رسید امّا صدام به اندازه ی افرادی مثل فرانکو خوش بخت نبود که به مرگ طبیعی مرد و دیکتاتوری سقوط کرد یا مثل پینوشه که با قول مصونیت قضایی مسالمت آمیز کناره گیری کرد . امّا باید گفت که تنها دیکتاتوری بود که بدست آمریکا از کار برکنار شد ، شاید بعد از سالها امریکا دست از عادت سرنگونی حکومتهای دموکراتیک جهان سوم برداشته باشد  . به هر حال هر چه بود تمام شد هر چند به قول قاصی دادگاه صدام که به او گفت هیچکسی دیکتاتور نیست بلکه این اطرافیانش هستند که او را دیکتاتور می کنند . صدام هم به عنوان مظهر و نماینده ی سالها حکومت حزب بعث در عراق و ریس جمهوری که با صد در صد آرای مردم!!!! کشورش انتخاب شده بود باید در برابر دادگاه بایستد . این شماره ی ده هر تیم بازنده ایست که باید جوابگوی باخت تیمش باشد .

امّا حکم اعدام . چرا اعدام ؟ به تقاص خون آنهمه انسان که به دست صدام حسین تکریتی کشته شدند؟ از این دیدگاه این جکم منطقی و عادلانه است . امّا فراموش نباید کرد که اینگونه احکام بجز تزریق نفرت و خشونت بیشتر به جامعه ی بحران زده ی عراق کار دیگری نمی کند . عراقی که اکنون نیازمند ثبات و وفاق در بین اعصای خود است دیگر تاب تحمل ضربه ای دیگر به این اتحاد نیم بند شیعه و سنی را ندارد . با اینکار تنش ها و احتلافات در هیات حاکمه ی عراق بالا می گیرد. این حکم مطمئنآ با اعتراض سنی ها روبه رو خواهد شد . سنی هایی که هنوز دلگیر از دست دادن قدرت صد در صدی خود در حاکمیت عراقند و همینکه بعد از دهه ها مجبورند قدرت را با شیعیعان قسمت کنند آن هم به صدقه سری نیروهای متحد که با فشارهای خود بر شیعیان اکثریت آنها را مجبور به بازی گرفتن سنی های اقلیت کرده است ، احساس شکست می کنند . این واقعه بهانه ایست برای گروهای رادیکالشان برای فشار آوردن به اهالی گفتگو و مشارکت و دمکراسی و عده ای تروریست با حمایت کشورهای همسایه عراق از این موضوع برای شعله ور کردن جنگ عقیدتی استفاده می کنند .

امیدوارم که دادگاه استیناف حکم صدام را ابطال کند و در دادگاهی دیگر حکمی مناسب با شرایط صادر شود . انتقام شخصی از صدام ارزش خونهایی را که ممکن است به خاطر این موضوع ریخته شود را ندارد . صدام حسین بدون عنوان شغلی رییس جمهور ، بدون محافظ و بدون استخبارات یک پیرمرد است مانند دیگران که باید دوران بازنشستگیش را در قهوه خانه های بغداد به قلیان کشیدن و تخته بازی کردن بگذران