ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۸.دفاع مقدس

یکی از حوادثی که همواره با بشر در طول تاریخ همراه بوده جنگ است . جنگ همواره بوده و خواهد بود مگر اینکه انسانها تعارضات خود را به صورتی دیگر حل کنند و به جایی برسند که بقای خود را در بقای دیگری ببینند .

جنگها همواره تقدیس شده یا با ایدیولوژی و یا ناسیونالیسم . به هر صورت هر جنگ در هر دو طرف درگیر مقدس اعلام می شود . اینهمه مقبره و یادگار سرباز گمنام در این سو و آن سوی دنیا . اینهمه مجسمه ها و علایم به یاد فلان نبرد و یا بهمان پیروزی . تمام دنیا هم تنها جنگ خود را مقدس می دانند و از باقی جنگها جدا می کنند .

جنگ مسلمانان در اشغال اسپانیا را در کتابهای ما به عنوان آزاد سازی یک سرزمین توسط سپاه اسلام و در کتب آنها اشغال سرزمین اسپانیا توسط قومی مهاجم  یاد می شود  . یا جنگهای صلیبی که اصولآ در هر دو طرف مقدس شمرده می شود و ... .

جنگ بین ایران و عراق هم از این قاعده ی کلی مبری نمانده . این طرف دفاع مقدس است و ان طرف نبرد قادسیه . باید بپذیریم که همه ی کشورها از این سهم مساوی برخوردارند که جنگشان را بت کنند و هیچ قانونی در جهان حق انحصاری این امور را به کسی نداده .

آیا واقعآ کشتن انسانها مقدس است ؟ آیا حتی به نام دفاع می توان خون ریخت ؟ اگر یکبار و فقط یکبار در دو طرف جبهه سربازان از جنگ سرباز زنند چه مقدسی باقی میماند؟ بعد از آن هم چیزی برای مستمسک قرار دادن نمی ماند . مانند کشور ما که خون شهدا ، پیراهن عثمان شده .     

۷.شهر فرشتگان

می گویند هر انسان دو فرشته دارد یکی بر شانه ی چپ نشسته و دیگری در شانه ی راست . یکی اعمال خوب را می نویسد و یکی اعمال بد . اگر جمعیت جهان را 6000000000 فرض کنیم و به ازای هر فرد 2 فرشته یعنی 12000000000فرشته . واقعآ ساماندهی این گروه کار بسیار مشکلی است که تنها خدا از پسش بر می آید !

اما کار این فرشتگان هم یکسان نیست . بیچاره فرشته ی روی شانه ی چپ باید در مدام در حال نوشتن اعمال بد باشد . احتمالا قیافه ای ژولیده با ریش و موی نامرتب دارد انگار تا به حال شانه ندیده .مقداری از مو ریخته و بقیه جو گندمی شده . دکمه های پیراهن را باز کرده تا بدن چربش هوایی بخورد . یقه ی لباسش چرک است و شلوارش کثیف . صورتش لاغر و کوچک است، دماغ بزرگ و سر پایینش که لااقل دو شماره برای این صورت بزرگ است، از شدت خاراندن سرخ شده، کنار چشمها پر از چروک است و عینک قطر بالایش با فریم مشکی هم آنها را نمی پوشاند. خستگی و خواب آلودگی از چشمهای پف کرده اش می بارد .اما مدام مشغول ثبت اعمال است بدون لحظه ای تامل . احتمالآ مرتبآ آرزوی مرگ آن انسان را می کند شاید نفسی به راحتی بکشد .

در آن طرف فرشته ای دیگر . با کت و شلوار مرتب ، کفشهای واکس زده کراوات همرنگ پیراهن ، سنجاق کرواتی که به سبک امسال والینتینو زده ، صورت گرد، نرم و اصلاح شده با چشمهایی نافذ ، موهایش انگار تازه زیر دست آرایشگر بوده . بسیار موقر . علاقه ی خاصی به خطاطی دارد مدتهاست اعمال خوب را با قلم نی بر روی کاغذ ابر و باد می نویسد هر چند فرصت چندانی برای تمرین ندارد . همین امر باعث می شود گه گاهی با ریتمی که با انگشتانش روی میز می گیرد اعتراضش را به این بی حوصلگی نشان دهد .

این تفاوت تنها در بین این دو فرشته نیست . حتی هفت ملک معروف هم در تعریف شغلی و سمت پرسنلی به هم شبیه نیستند . مثلآ عزراییل ، نه تنها همواره مورد نفرت انسانها روز به روز و ساعت به ساعت وظیفه اش سنگین تر می شود . در مقابل جبرییل که مدتهاست بازنشسته شده . از همه جالبتر کار اسرافیل که هنوز شروع نشده البته تنها یک اجرای ترومپت است . شاید در حال تمرین برای ان اجراست !!

 

 

 

6.!!!

سفر به ایالات متحده چه جاذبه ای دارد ؟ دیدار آشنایان و دوستان ؟ مهاجرت ؟ قراردادهای تجاری یا ... به هر حال و به هر عنوان که باشد نامحتمل ترین دلیل برای سفر به آمریکا شرکت در کنسرت است . در نتیجه علی دایی مامور امنیتی ایران است ! دقیقآ بر اساس همین استدلال محکم . جالبتر انکه این علی اقای ما داد بزند که آقا اگر کسی عکسی مدرکی دارد بیاورد من خودم با خودم برخورد می کنم . قابل توجه تمام دوستان باریک اندیش ، حتی زبده ترین مامورین اطلاعاتی جهان هم در لحضاتی خود را لو می دهند . به این نکته توجه کنید : خودم با خودم برخورد.... در کشور ما دو دسته حق برخورد دارند یک برادران عزیز بسیجی که برخوردشان معروف و به علت کثرت برخورد کاملآ احتیاج به صاف کاری و نقاشی دارند و دوم مامورین اطلاعاتی امنیتی . پس باید یکی از این دو باشی تا بتوانی برخورد کنی . آقای کاپیتان چون بسیجی نیست ( به علت نداشتن ریش مناسب ، پوشیدن لباس مرتب و ... ) پس نیروی امنیتی است . و گرنه کدام ادم عاقلی با لباس مبدل در حالی که روی زانو راه می رود ( برای اینکه آن قد رعنا از 400کیلومتری مشخص است !) به کنسرت میرود؟؟( به خاطر همین هم شناخته نشد!!). توجه کنید که چه کار مهم و اضطراری بوده که حتی نتوانسته اند تا بعد از کنسرت صبر کنند ! حتی صدای آقای داریوش زهاب هم درآمد!!! به همین خاطر از لیست تیم ملی هم خط خورد تا عبرت دیگران شود که وقتی سری به آن ور آبها زدند هیچ دیسکو و نایت کلاب و کنسرت و کازینویی را از قلم نیندازند که لااقل آش نخورده و دهن سوخته نباشند ! بیت المال مسیله ای است بس مهم و اساسی که دقت در آن از اهم این امور است . از جمله دقایق کار جلوگیری از اسراف آن است. به عنوان مثال ندادن آن یک میلیون دلار معروف به خبرنگاران . اول اینکه هر خبرنگاری لیاقت دریافت این وسیله را ندارد ... که چه بکند ؟ افکار کفر آمیزی از قبیل حقوق بشر و دموکراسی و آزادی بیان و ... را تبلیغ کند؟ دوم، کسانی که تنها چند ماهی به کار خبرنگاری مشغولند و بعد روزنامه توقیف و آنها از کار بی کار می شنود چه احتیاجی به نت بوک دارند . چون بعد از آن یا در زنداند یا به کار دیگری مشغول در هر دو صورت احتیاجی به این وسیله ندارند. یک بار دیگر فستیوال ملت همیشه در صحنه و پرچم سوزون با شکوه و جلال هر چه باشکوه تر این بار در مقابل سفارت کشور دوست و برادر انگلستان برگزار شد . چنان ازدحام جمعیت در تظاهرات زیاد بود که چند ساعت توانست مردم را همانجا نگاه دارد . از جمله برنامه های جنبی این فستیوال مسابقه ی پرتاب گوجه فرنگی ... شکستن شیشه ی نگهبانی و چه کسی از همه بد صدا تره را می توان نام برد . از آن طرف شورای حکام که تحت تاثیر این حرکت قرار گرفته بود قطعنامه ی خود را پس گرفت و ایران را شامل حمایتهای تکنولوژی خویش قرار داد . هرگونه شباهت اتفاقات افتاده به شهر هرت تنها اتفاقی بوده ...!!!