ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۷۰- ما مردهای عقب افتاده

زن شیشه ی ماشین را پایین داد و فریاد کشید : چراغ راهنما بزن ...! . راننده ی تاکسی جواب داد : تو رو چه به رانندگی تو باید پشت ماشین لباسشویی بشینی !! و تمام مردهای داخل تاکسی لبخندی از روی تایید زدند.

یکی از نشانه های پیشرفت فرهنگی در جوامع امروزی احترام گذاشتن به حقوق زنها به عنوان یک انسان کامل با حقوق مساوی با دیگران است . حامعه ای مانند جامعه ی جهان سومی ما هنوز به باور وجود پتانسیلی به نام زن نرسیده و به شدت بر تفکرات سنتی که زن را با خانه و خانواده مربوط می سازند پافشاری می کند . امّا با گذشت زمان و به خصوص تغییر ساختار درآمدی خانواده شرایط به گونه ای رقم خورده که لاجرم زن و مرد هر دو نقش تامین کننده ی مالی را داشته باشند و از پی این اتفاق زنها حضور گسترده تری در جامعه پیدا کردند .

امّا جامعه ی مردان ( از بی سواد گرفته تا پروفسور) همگی با موضعی تدافعی به این مسئله نگاه می کنند در ابتدا با ناباوری و تمسخر و پس از اثبات شایستگیهای زنان با تحقیر و وحشت . و چرا وحشت به خاطر انکه نمی دانم به چه علتی مردها یکی از بدترین لحظات زندگی خود را زمانی می دانند که یک زن از آنها بهتر عمل می کند!!!. شاید هنوز خاطره ی دوران خوش قدیم برای آنها باقی مانده که لچک به سر فحش بوده و زنها دستگاههای تولید بچه و درست کردن غذا بوده اند و جهاد زن خدمت به شوهر.

البته کاملآ واضح است که همه چیز به این شیر و عسلی هم نیست و مشکلات زیادی رودروی هر زنی است که سهم خواه جامعه است به غیر از این سنت غریب برشمرده و نگاه خاص حکومتی باید به قوانین هم اشاره کرد که مشکلی جهانی است . بیشتر قوانین موجود در زمانی به وجود امده که زنها در معادلات نقشی نداشته اند به همین خاطر قوانین برای مردان نوشته شده با شرایط فیزیکی ، روحی و اجتماعی آنها و زنها در بسیاری از موارد با این قوانین به مشکل برمی خورند .

 و امّا در انتهای این پست من به عنوان یک عضو ذکور از جامعه جهانی باید اعتراف کنم که بسیاری از زنان چه خوشمان بیاید چه نه در جامعه نقشی غیر قابل انکار دارند و با نگاهی کوتاه به کشورهای پیشرفته از کابینه ی زنانه ی پرتغال گرفته تا خانم هیلاری کلینتون باید اعتراف کنیم که انها دارند می آیند . بهتر که به جای مقاومت در برابر حتم تاریخ به ان خوشامد بگوییم .

۶۹-سیخ داغ و مجله ی playboy

در کتابهای درسی ، از دوران کودکی تا به الان همواره برای اثبات وجود دنیای پس از مرگ بر این نکته تکیه می کردند که مگر خداوند ممکن است با دانشی که شامل گذشته حال و اینده می شود و قدرتی لایزال دنیا را عبس آفریده باشد؟ بسیار خوب من این مسئله را کاملا می پذیرم امّا اینجا سوالی برای من پیش می آید اگر خداوند این دنیا را عبس نیافریده به قول بزرگان به طریق اولی دنیای باقی که سرای ابدی انسانهاست را که نباید عبس آفریده باشد!. پس ماجرای این بهشت و جهنم چیست؟ مثلآ بنده روسیاه به درگاه الهی واصل گشته بنده ی سراپا تقصیر را به درک ( پایینترین طبقه ی جهنم ) ارسال نمایند و بنده ی خطاکاری چون من در هر لجظه بسوزم و با مارها و عقربها دمخور باشم و نگهبان جهنم در دهانم سرب داغ ریزد و در ماتحتم سیخ داغ فرو برد. امّا همه ی اینها برای چه؟ چه نفعی در شکنجه ی من وجود دارد که تا ابد این عمل باید ادامه داشته باشد نتجه ی این عمل آیا تنبیه و تعلیم بنده است که در این صورت باید محفل و امکانی برای اصلاح و جبران اعمالم داده شود و در ضمن چون کسی از احوالات من باخبر نیست این عمل همچون مجازاتهای زمینی درسی برای دیگران هم نیست . همانطور که در همان کتابهای فوق الذکر آمده که خداوند از مادر به انسان مهربان تر و از رگ گردن به او نزدیکتر است پس چطور راضی به آزار بیهوده ی مخلوق خویش می شود ؟ از سوی دیگر  اگر به فرض به بهشت رفتیم . اشجار و حور و پری پلی بوی مگزین و باکاردین و ... زندگی مملو از عیش و عشرت . بدون انکه هدفی یاپیشرفتی صورت گیرد باید همچون حیوانات عنان به دست غریزه بدهیم و از لذاتی که قبلآ نهی شده بودیم لذت ببریم آیا کاری بیهوده تر از این وجود دارد؟ انسانی که اشرف مخلوقات است نهایت و کمالش تنها به حور وقلمان و رودهای شیر و عسل می رسد؟ یک جای کار این منطق خراب است .

۶۲.AntiWar

 جنگ امریکا با عراق شروع شد که دوباره گروهها و احزاب چپ و سبز در غرب شروع به تظاهرات گسترده ضد جنگ کردند. شاید خیلی از قدیمی ها خاطره ی تظاهرات بر علیه جنگ ویتنام را به خاطر آوردند.  دوباره انسان دوستان جهان اوّل طومارها امضا کردند ، سخنرانیها کردند ، متینگها برگزار کردن، شمعها روشن کردند و اشکها ریختند . هر لحظه بر موج این احساسات بشر دوستانه افزوده شد .

اندکی به این بشر دوستی بیشتر دقت کنید. تمام این اقدامات ضد جنگ تنها در مواردی صورت می گیرد که کشورهای غربی در آنها دخیل باشند و گرنه چه کسی به یاد دارد که تظاهراتی بر علیه جنگ داخلی رواندا که صدها هزار کشته بر جای گذاشت بر پا شده باشد ؟ این تنها یک مثال بود از هزاران مورد اتفاقی که در دنیا می افتد و بشر دوست غربی در برابر ان بی اعتنا است و یا در نهایت با پرداخت چند یورویی به صندوق کمک به فلان کشور و یا بهمان گروه آواره ، روح خود را تعالی می بخشد . امّا اگر به همین گروهها پیشنهاد شود که بنا به اعتراض به نقض حقوق بشر در مثلآ چین و یا اعتراض به اشغال کشور مستقل تبت بیایید و مصرف کالاهای چینی را تحریم کنید و یا با برپایی تظاهرات و اعتصاب دولت متبوع خود را وادار به تجدید نظر در روابط خود با چین کنید همگی با طفره رفتن از روابط تجاری بین دو کشور و روش مذاکره ی انتقادی و ... صحبت به عمل می آورند البته به شما اطمینان می دهند که گروهشان حاضر است یک دو جین اعلامیه در محکومیت این اعمال صادر کند .

کشورهای غربی با بسیاری از کشورهایی که ابتدایی ترین حقوق انسانها را زیر پا می گذارند و در بسیاری موارد برای شهروندان خود بسیار خطرناکند روابط نزدیکی دارند. امّا انگار هیچکس به فکر مردم این کشورها که با سلاحها ی غربی هر روز مورد آزار و شکنجه قرار می گیرند نیست . آنها ضد جنگند ولی فقط جنگی که فردی از شهروندان جهان اوّل ممکن است آسیب ببیند . مردم جهان سوم تنها از لحاظ زیستی در طبقه بندی انسانها قرار می گیرند ولی اصولآ مرگ و زندگی انها چندان مهم نیست.