با اینکه نظر خوشی راجع به مسئولین جمهوری اسلامی ندارم امّا باید بگوییم که در مسیلهی انژی هسته ای بسیار خوب عمل کردند و یک بحران را به ماجرایی سود ده تبدیل کردند . خاویر سولانا آمد و هدیه ی کشورهای اروپایی را هم به همراه آورد . ایران به بازار اروپا ، نیروگاه هسته ای ، سوخت اتمی و مذاکره با امریکا دست یافت . بالاخره کدورتها در حال برطرف شدن است . جمهوری اسلامی بعد از ۲۶ سال از ژست ضد امپریالیستی خارج شد و خدا را چه دیدید تا چند سال دیگر شاید کلیدی ترین متحد آمریکاییها شدند! . دو باره مثل گدشته ها ..... روی دیوار شعار می نویسیم که یانکی به خانه ات برگرد .و دوباره همه چیز اوّل . مثل نمایشنامه ی چرخدنده ی سارتر. آنهمه تبلیغات داخلی و .... چه اهمیت دارد . مردم به روی خودشان نمی آورند . همانطور که در اوایل دهه ی ۶۰ خورشیدی روزی بیش از صد نفر از بهترین جوانان این کشور را کشتند و کسی چیزی نگفت . یا در سال ۶۷ که زندانیان سیاسی را اعدام کردند باز هم مردم رویشان را آنطرف کردند . این بار هم مانند دفعات گذشته ... هیچ به خصوص که فوتبال هم هست . دوستی می گفت : حکومت در ایران حزو ساده ترین کارهای دنیاست چون تنها چیزی که مردم از حکومتشان می خواهند این است که کاری به کارشان نداشته باشد .هنوز در ته چاه هستیم .
به مرور زمان خیلی چیزها برای آدم تغییر معنی می دهند . این تغییر کاملآ شخصی است ، برای دو نفر یک شی یا محل یا ... احساس متفاوتی ایجاد می کند ممکن است برای یکی خوشایند و برای دیگری ناخوشایند باشد . چیزی که به عنوان خاطره انگیز بودن می نامیم . در واقع ما به یک شی به عنوان مثال، هویتی جدا از وجود خودش می دهیم . با دیدن یک فیلم یا شنیدن موسیقی ، گدشتن از محلی سریعآ به یاد حادثه ، عشقی قدیمی ، خاطرات و .. می افتیم . گاهی هم این امر در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد . بدون آنکه به ظاهر دلیلی برای احساسمان داشته باشیم درگیر آن می شویم . در واقع ما به ایجاد دنیای کاملآ شخصی با مفاهیم و معناهایی می پردازیم که تنها برای خودمان قابل درک است . در حالی که در جمع هستیم در محیطی کاملآ متفاوت از دیگران بسر می بریم . ما همواره در حال تعمیم و گسترش خود هستیم . هرچه تجربیات و حوادثی که برای ما اتفاق می افتد بیشتر باشد گستره ی هویت بخشی ما هم بیشتر می شود در بعضی موارد به هویتهایی چند گانه می رسیم که هر گزینه مشتمل بر زمانی خاص است . این جهان شخصی شامل تمامی المانهای بیرونی ماست که هر کدام را به نحوی معنی می کنیم و همگی متکی به خود ماست . در اینجا با دنیاهایی کاملآ متفاوت روبه رو می شویم که به تعداد انسانهاست . امّا آیا تنها این تجربه ی شخصی است که به تعریف پیرامون می پردازد یا به اشتراک گذاری تعاریف و تداخل آن هم وجود دارد ؟ آیا تعاریف و احساسات گذشتگان بر روی این تعریف اثر دارد حتی اگر به صورتی مستقیم به ما نرسیده باشد؟ آیا ما گاهی در حلقه ی یک تعبیر جمعی به سوی یک تعریف واحد هدایت نمی شویم ؟
پی نوشت بی ربط: یکی می گفت : اسم نیویورک از روی یورک برداشتند اسم نیواورلئان رو هم از روی اورلئان پس باید نیوزیلاند رو هم از روی زیلاند برداشته باشند اما این زیلاند کجاست؟