ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۳۴.لعنت بر مقدمه

 معمولآ مقدمه ها به چند مدل تقسیم می شوند، البته به غیر از معدودی از کتابهای علمی که مقدمه ی آن به توضیح علائم اختصاری و واحدهای محاسباتی استفاده شده در کتاب می پردازد که می شد حتی فصلی از کتاب باشند ، باقی .... یکی از این مدلها نوشته ای از نویسنده است که درباره ی سختیها و مرارتهای نوشتن کتاب و درد و دل کردنها قلم فرسایی شده و معمولآ در انتها با لیستی از تشکرها مواجه می شویم از دوستان و همکاران و اقوام ، تقدیم کردن کتاب به همسر و فرزند و دوست نزدیک هم که جای خود دارد . مدل دیگر مدلی است که نویسنده و یا مترجم خواننده را نادانی بالفطره فرض کرده درباره ی سبقه ی تاریخی و اجتماعی و ... موضوعی که درباره ی آن کتاب نوشته شده مطالبی نوشته اند و یا از ترس اینکه کسی قسمتی را که به نظر ایشان مهم می آمده را درک نکرده و یا متوجه نشود به توضیح آن قسمت میپردازند . زندگینامه ی نویسنده بیشتر در آثار ترجمه شده رایج است . که در آن کتابهای نویسنده معرفی شده و جمله ی معروف ˝بی شک یکی از بهترین و تاثیر گذارترین آثار این نویسنده به شهادت منتقدین کتاب حاضر است  ̏̏  آمده ،البته با کمی پس و پیش . گاهی نویسنده یا مترجم از این فرصت استفاده کرده به نقدهایی که بر چاپهای گذشته شده جواب می دهد . بعضی از کتابها حتی تا یک سوم حجم خود را به این مقدمه اختصاص می دهند به خصوص در زمانی که بیش از یک مقدمه وجود دارد . مقدمه ی نویسنده بر چاپ ۱۸۶۲ ، مقدمه ی نویسنده بر چاپ ۱۸۶۳ ، نوشته ای از مترجم ، یادداشتی از ویراستار ، توضیحاتی از ناشر و در انتها کلام آخر! . و بالاخره به اصل متن رسیده اید که معمولآ با خواندن برداشتهای مترجم و ویراستار و ناشر ، دیگر آن راحتی ذهنی برای خواندن را ندارید . آیا واقعآ لازم است چیزی به نام مقدمه وجود داشته باشد؟ چرا در یک فیلم سینمایی کارگردان برای توضیح قسمتی از فیلم را اشغال نمی کند و یا مثلآ چرا در کنار تابلو نقاشی صفحه ای از نظر منقدین و یا خود هنرمند قرار نمی دهند؟ اگر اثری هنری نتواند با ساختار خود با مخاطب ارتباط برقرار کند خود کار ضعیف بود و با بزک دوزک در مقدمه هیچ چیز تغییر نمی کند بغیر از ملالی که بر خواننده مستولی می شود . پس به راحتی از مقدمه ها بگذرید و به اصل متن برسید و لذت مطالعه و درک و تفکر را بچشید .

نظرات 11 + ارسال نظر
فرید شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:51 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند... و گنجشکها جدی جدی

می میرند..وتو شوخی شوخی حرفاتومیزنی... و من جدی جدی عاشق

میشم... آدمها شوخی شوخی زخم می زنند... و قلبها جدی جدی می شکنن

دخترشب شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ب.ظ http://nightsgirl.blogfa.com

در مورد این متنتون هیچ نظر خاصی ندارم که بدم

رها- اتاق آبی شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:14 ب.ظ http://www.theblueroom.persianblog.com

چرا از این زاویه به او نگاه نمی‌کنی. گاهی این مقدمه‌ها خواننده را از زحمت بیهوده خواندن کتاب راحت می‌کنند.

من واو شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.asemaneteshne.blogfa.com

بابا
شاه کار کردی
عالیه
موفق باشی
باز هم میایم
به ما هم سر بزن

علی یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ب.ظ http://1stpainkiller.blogsky.com

کاملآ باهات موافقم پسر!

نرگس یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:04 ب.ظ http://irpsy1.blogfa

مطالبتون جالبه

میترا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:52 ب.ظ http://equality.blogfa.com

اینم حرفیه . ولی می تونی مقدمه رو بخونی و بفهمی هیچ چی تو کله نویسنده نیسن

مصطفی دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ق.ظ

سلام
مطلب جالبی بود.ولی من میخواهم بیراهه برم.
وبلاگ میترا (فمینا)را مرور میکردم. در یکی از نظرهایت نوشته ای : تاریخ تنها به درد رمانهای میشل زواگو می خوره. امروز کجا ایستاده ایم؟
باید یادمان باشد که ما موقعیت خودمان را فقط می توانیم با دیروز و امروز بسنجیم. الان کجا ایستاده ایم یعنی اینکه : دیروز کجا بودیم؟ امروز باید کجا می بودیم؟ و فردا باید کجا باشیم؟
تاریخ بزرگترین معلم ماست که اگر مثلا احمدی نژاد آنرا می خواند می فهمید که طرح سفرهای استانی در دولت هویدا نیز اجرا شده و شکست خورده بود و فقط هزینه اش دست دولت مانده بود .ولی امروز به قول هگل فقط یک درس از تاریخ می گیریم:
از تازیخ می آموزیم که از تاریخ نمی آموزیم

شازده خانوم سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

میشه هم پیشنهاد کرد مقدمه رو ته کتاب نوشت !!!
کم پیدایی/؟؟

هیچ سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:15 ب.ظ http://no-one.blogsky.com

هیچ سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:50 ب.ظ http://no-one.blogsky.com

کامنت قبلی اشتباهی خالی اومد، شرمنده!
مقدمه کتاب برای این مهمه که یه کتاب ممکنه برای N سال بمونه ملت بخونن. فیلم و نقاشی هم هست، ولی هیچ وقت از یه فیلم چاپ دوم نمیشازن. یا نقاشی یا یه بار دیگه دوباره انتشار نمیکنن. ولی کتاب رو چرا! حالا توی مقدمه، بجز اون کتابهائی که به این و اون تقدیم میکنن، کتاب هائی که بقول خودت نقد چاپ های قبلی رو جواب میدن، خب فرصت خوبیه برای جواب دادن به اون نقدها. اگر هم به نقدها جواب داده نشه،‌خب ارزش کتاب میاد پائین (یا حداقل من اینجوری فکر میکنم). ولی دیگه سخن ناشر و این چرت و پرت ها رو باید حذف کنن بره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد