ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۹.مجستیک

فیلم مجستیک (ساخته ی فرانک دارابونت ) را چند وقت پیش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش کرده بود . مجستیک درباره ی حال و هوای دوران مک کارتیسم و پاکسازی اهالی سینما از کسانی که به قول آنها کمونیست و فعال بر ضد منافع ملی است . دورانی که باعث کوچ صدها نفر از بهترین هنرمندان آن زمان شد . فیلم داستانی ساده دارد و پیام اصلی آن وطن پرستی در عین آزاد اندیشی است . صحنه ی ادای احترام به پرچم آمریکا توسط مردم شهر و استقبال از پیتر اپلتون بعد از سخنرانی ضد تفتیش عقاید در کمیته ی تحقیق دو نمونه از سکانسهای این فیلم هستند که نشان دهنده ی دنبال کردن این تفکر توسط فیلم ساز است .  

اگر شما فیلم را از صدا و سیمای ایران دیده باشید حتمآ سکانس اول را به خاطر نمی آورید ! چون این سکانس به علت مسایل غیر اخلاقی چون نواخته شدن سرود آمریکا ، اهتزاز پرچم آمریکا و احترام جیم کری به پرچم با گذاشتن دست بر روی قلب ، غیر قابل نمایش و برای اخلاق عمومی مضر بود حذف شده .انگار انحصار وطن دوستی در اختیار ماست ، انگار اگر مردم فلان کشور کشورشان را عاشقانه دوست داشته باشند عمل خلافی انجام داده اند . زمانی که تیم ملی ایران به جام جهانی 1998 فرانسه راه یافته بود شبکه ای خبری در دنیا نبود که شادی و غرور ملی ایرانیان را به تصویر نکشند  . یا در جریان مسابقه ی دوستانه ی ایران در انگلیس وقتی عده ای پرچم ایران را آتش زدند دولت انگلستان مراتب تاسف خود را اعلام کرد در حالی که در کشور ما آتش نزدن پرچم کشورها نشانه ی خود باختگی و غزب زدگی است .

متاسفانه روز به روز دایره ی نگاه و نظر مسیولین در ایران تنگ تر و تنگ تر می شود . تساهل و تسامح هر روز کمرنگ تر و دور از ذهن تر می شود و حکومت خشن با دستورالعملهای انقلابی آن هم از نوع کمونیستی دهه ی 50و 60 جای آن را می گیرد .

*** نگاه کنید به مطلب بله چرا که نه در وبلاگ امر منفی

نظرات 8 + ارسال نظر
مانی بختیار سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:39 ق.ظ http://cheshmkaboud.blogspot.com

درود.. همم!....؟....!!...{.} .........(:

ایلیا سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:56 ق.ظ http://elia.persianblog.com

می دونی سیمیاگر ! انگار جدا شدن از همه دنیا ! انگار تک و تنها بودن و محالف همه بودن شده یک جور افتخار برای ذهن بیمار بعضی ها !
نمیدونم چرا اما راستش هر چی بیشتر جلو میریم می بینم واقعا پارانویا داره بیشتر و بیشتر تو مغز آدمهای رده بالا می ره ! همه فکر میکنند سوپر من هستند و فقط آنهاهستند که باید با فکر و ذهنشان همه را نجات بدهند و ببرند بهشت .

نیلوفر پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:30 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

و مساله اینجاست که روز به روز همه چیز بدتر می شه....هر قدمی رو به جلو مساویه با صد قدم عقب گرد!

پری کوچولوی غمگین جمعه 22 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://elbra-nothing.persianblog.com

salam mamnun ke tashrif ovorde budin .baz ham biyayn weblog beruz shode,,,,va inke ahle tabadole link hastin?yana? beharhal bye for know

سعید جمعه 22 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.shere-sang.mihanblog.com

ایول بابا یکیو دیدیم اهل نقد باشه

President Evil جمعه 22 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:53 ب.ظ http://opinion.persianblog.com

سلام!
ممنون که مطلب ((و من به جامه ی کفر در آمدم!)) رو خوندی. قبل از هر چیز بگم که نوع نگاه من به کامنت تو دوست عزیز رویکردی فرمالیستیکه و علمی یه (به آن مفاهیمی که در نقد ادبی غرب وجود داره٬ و نه صرف بار معنایی ای دو)
تو دو جمله در پاسخ به اون نوشتی. اولین جمله به نقطه ختم می شه (که بدون شک گزاره ای جدی یه) و جمله ی دوم (متشکل از دو بند) به س علامت تعجب ختم می شه که می تونه معانی مختلفی (اعم از تعجب٬ مطایبه٬ و ...) داشته باشه.
جمله ی اول نیاز به توضیح بیشتر داره. منظور از شریعت چه نوع اونه. ما حداقل ۶ شریعت و ۲ گونه از اون رو در میان ادیان دنیا داریم.
جمله ی دوم این طوری شروع می شه: لطفآ به آن [شریعت] تو هین نکنید / کجای نوشته ی من به شریعت و دینی توهین شده؟ خیلی مایلم بدونم.
این جمله شاید خیلی به چشم نیومده باشه : ((به خداوند، آموزه های اسلام ناب محمدی و موعود هم کنیه اش باورمندم، قلباً و تا آنجایی هم که بتوانم در عمل...))
از گزاره ی سوم جمله ی دوم (بر اساس جمله ی اول) این گونه استنباط می شه: نیم بیشتر کشورهای جهان سوم عقب افتاده و مردم آن ها کم سواد اند. در عبارت عقب افتاده و کم سواد خیلی گنگ ان و بر همین مبنا این ادعای بزرگی یه که نیاز به تحلیل و اثبات داره...
باز هم متشکرم.
در سایه ی ایزد یزدان مستدام و موفق بزی

حاشیه شنبه 23 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:11 ق.ظ

خسته نباشید...خیلی عالی بود...کل وبلاگو می گم...لازمه بعضی موقعها اینور وانور سری بزنی ببینی ..نه بابا فکر کردن هنوز کلا منسوخ نشده....

[ بدون نام ] دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ق.ظ

بقیه کامنتم رو مجبور شدم اینجا بذارم انگار یه کامنت بیشتر نمیشه گذاشت !! یه چیز دیگه رو هم نفهمیدم اگه غیر از اینایی که گفتی باشه بدبخته توی خودش میریزه یا اگه حسود و شکاکه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد