ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

ذهن بیمار

psychic mind ,the life and opinion of a man

۳۷.پیرامون

به مرور زمان خیلی چیزها برای آدم تغییر معنی می دهند . این تغییر کاملآ شخصی است ، برای دو نفر یک شی یا محل یا ... احساس متفاوتی ایجاد می کند ممکن است برای یکی خوشایند و برای دیگری ناخوشایند باشد . چیزی که به عنوان خاطره انگیز بودن می نامیم . در واقع ما به یک شی به عنوان مثال، هویتی جدا از وجود خودش می دهیم . با دیدن یک فیلم یا شنیدن موسیقی ، گدشتن از محلی سریعآ به یاد حادثه ، عشقی قدیمی ، خاطرات و .. می افتیم . گاهی هم این امر در ضمیر ناخودآگاه ما اتفاق می افتد . بدون آنکه به ظاهر دلیلی برای احساسمان داشته باشیم درگیر آن می شویم . در واقع ما به ایجاد دنیای کاملآ شخصی با مفاهیم و معناهایی می پردازیم که تنها برای خودمان قابل درک است . در حالی که در جمع هستیم در محیطی کاملآ متفاوت از دیگران بسر می بریم . ما همواره در حال تعمیم و گسترش خود هستیم . هرچه تجربیات و حوادثی که برای ما اتفاق می افتد بیشتر باشد گستره ی هویت بخشی ما هم بیشتر می شود در بعضی موارد به هویتهایی چند گانه می رسیم که هر گزینه مشتمل بر زمانی خاص است . این جهان شخصی شامل تمامی المانهای بیرونی ماست که هر کدام را به نحوی معنی می کنیم و همگی متکی به خود ماست . در اینجا با دنیاهایی کاملآ متفاوت روبه رو می شویم که به تعداد انسانهاست . امّا آیا تنها این تجربه ی شخصی است که به تعریف پیرامون می پردازد یا به اشتراک گذاری تعاریف و تداخل آن هم وجود دارد ؟ آیا تعاریف و احساسات گذشتگان بر روی این تعریف اثر دارد حتی اگر به صورتی مستقیم به ما نرسیده باشد؟ آیا ما گاهی در حلقه ی یک تعبیر جمعی به سوی یک تعریف واحد هدایت نمی شویم ؟

پی نوشت بی ربط: یکی می گفت : اسم نیویورک از روی یورک برداشتند اسم نیواورلئان رو هم از روی اورلئان پس باید نیوزیلاند رو هم از روی زیلاند برداشته باشند اما این زیلاند کجاست؟

نظرات 4 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ق.ظ http://shabestan.blogsky.com

همیشه از تغییرات واهمه داشتم
اما کم کم کنار می یومدم باهاشون

میترا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:15 ب.ظ http://equality.blogfa.com

خدا رو شکر . برگشتی !!!!!
همه ما تو شرایط خودمون رو یه جورایی تعریف می کنیم . مثلا ممکنه تو شرایطی قرار بگیری که با وجود این که خیلی حرف برای گفتن داری ولی ترجیح بدی ساکت بمونی . این متونه به خاطر طرف مقابلت باشه . به خاطر جو باشه یا به خاطر اوضاع خودت .

پویا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:42 ب.ظ http://pouyaa.blogfa.com

ای بابا! مادر جان....
به زبان محاوره می نویسیم!
هنوز متوجه نشدی پسرم؟ (:
بی معرفت هم خودتی!
من نیومدم نت که بخوام چیزی بلغور کنم!

مانی پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:57 ق.ظ http://xmaanix

صحیح، سحیح، ثهیه.
درست. درصط. درثت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد